بایگانی
قصه گوهاي دوران كودكي
وبلاگ حضرت والا مامبو جامبو ، آهنگ برنامه آقاي حكايتي رو گذاشته است كه براي خيلي از همنسلان من بسيار خاطره دارد. و اصولا از اونجايي كه هميشه مي ايستيم تا خداي ناكرده هنرمندي از دنيا برود بعد مراتب قدرداني و علاقه خود را ابراز ميكنيم ، اينبار خواستم سنت شكني كنم به اين بهانه هم از ايشون هم از دوستان ديگري كه صدايشان لحظات خوشي را برايم رقم زد ، قبل از اينكه دير شود ، تشكر كنم.
بهنظر من درمورد يك قصهگو علاوه بر داستان هايي كه ميگويد صدايش هم خيلي مهم است. صدايي كه ميتواند براي يك كودك يا نوجوان يا حتي بزرگسال آرامش به ارمغان بياورد ، ضمن اينكه اجراي خوبي و قصه گوي خوبي بودن هم هنر بزرگي است دوران كودكي و اوائل نوجواني من را سه صدا در قصهها دوست داشتني كردند قضه ظهر جمعه با صداي گرم محمدرضا سرشار ، آقاي حكايتي با صداي بينظير آقاي شاهمحمدلو و درنهايت شب بخير كوچولو كه با وجوديكه ديگه كلا از سن كوچولو بودن خيلي فاصله داشتم صداي زيباي خانم مريم نشيبا باعث ميشد هرشب كه ميشد ، آن را گوش كنم. هر سه اين عزيزان قصه ها را آنقدر شيوا و خوب تعريف ميكردند ، كه هنوز هم تن صدايشان در گوشم زنگ مي زند.
سپاس فراوان از هر سه بزرگوار 🙂
مردم لردگان تا آتشگاه آب ندارند حتي يك قطره
15 اكتبر روز حركت وبلاگهاست كه امسال موضوع ات به آب اختصاص داده شدهاست ، ابتدا خواستم كمي درباره منابع آب شيرين جستجو كنم و نوشتهاي با آمار و ارقام ارائه دهم، اما بعد بياد جايي افتادم كه از نزديك ديدمش ، و فكر كردم زيادند دوستاني كه خيلي بهتر از من از خلال آمارها پستي قابل قبول مينويسند بنابراين من آنچه را ديدم بيان ميكنم.
در استان چهارمحال و بختياري شهري وجود دارد بنام لردگان و در چندين كيلومتري آن روستايي بنام آتشگاه كه آبشاري بسيار زيبا نيز بهمين نام در آن وجود دارد، قبلا درباره اين شهر و روستا و آبشار نوشته بودم ، اما امروز ميخواستم تاكيد بيشتري كنم روي بلايي كه بيابي به سر مردم آنجا آورده است .
اگر از سمت لردگان به طرف آتشگاه برويد ، اولين نكتهاي كه جلب توجه ميكند( در كنار يك جاده بسيار خراب) آثار فرسايش رودخانهاي عريض است كه الان خشك خشك است. باتوجه به آثار بجا مانده از سطح آب در گذشته و تنههاي خشك درختان ميتوان حدس زد كه زماني اين مسير آباداني فراواني داشته است. و عجيب نيست اگر در اطراف اين رودخانه مردم سكني گزيده باشند . و حالا كه از آن اب خبري نيست ، وضعيت اين مردمان قابل توصيف نيست.
در طول جاده هر از چندگاهي تعدادي خانه نيمه خرابه ديده مي شود كه البته بيشترشان خالي از سكنه است ، اما ناگهان از كنار جاده بچههايي را ميبيني كه در كنار ماشين ميدوند سنگ ميزنند و تقاضاي پول ميكنند، بچههايي واقعا زيبا با چشماني درشت و روشن ، اما بينهايت كثيف . اين ماجرا حداقل چهار يا پنج بار در مسير تكرار ميشود و در نقاط مسكوني هم كه شاهد اين برخورد نيستيم ، همچنان كودكاني وجود دارند كه از كنار جاده طلب پول ميكنند. و گاهي هم بزرگ سالي از كنار ديوار هاي نيمهخرابه سركي ميكشد، باور كنيد قيافه و لباس اين مردمان آنچنان رقتانگيز است كه گويا سالهاست آبي نديدهاند.
متاسفانه نميدانم كه دليل خشك شدن آن رودخانه چه بود و آيا سدي باعث آن شده يا بطور طبيعي و خشكسالي به آن روز افتاده است ، اما تقريبا يقين دارم كه اگر آبي وجود داشت، حداقل مسير زندگي اين افراد تا حدي تغيير ميكرد. شايد همچنان به عادت چندين ساله از رهگذران طلب پول ميكردند اما حداقل تاحدي از عهده برآوردن نيازهاي اوليه خود بدون تكديگري هم بر ميآمدند.
براي مايي كه از كودكي در شهر و ناز و نعمت بزرگ شدهايم و نهايت بيآبي كه كشيدهايم يكي دوساعت در روز آنهم در جيرهبنديهاي چند سال يكبار تابستان بودهاست، سخت است درك كنيم كه آبي كه براحتي باز ميگذاريم برود ميتواند براي ديگران تاچه حد واقعا مايه حيات باشد.
ما كه ياد نگرفتيم اما اگر سعي كنيم شايد بتوانيم به فرزندانمان ياد بدهيم، شايد هم نتوانيم زيرا مثالي ميشويم از عالم بيعمل.
گزینگاه
وب نوشتهای محمد حسین ربیعی و امین اشکوری
این دو نویسنده جوان در این وبلاگ خوب آی تی و تکنولوژی ، مطالب کاربردی و جالبی را انتخاب و ارائه میکنند.خوراک وبلاگ را میتوانید از اینجا مشترک شوید.
The Coach
نوشته های امیر مهرانی درباره مهارتهای شغلی، سبک کار و شیوه های موفقیت
جزو مفیدترین وبلاگهایی است که اینروزها میخوانم و خوراکش را میتوانید از اینجا مشترک شوید ، و شدیدا توصیه میکنم که مطالبی را هم که ایشان در گوگل ریدر به اشتراک میگذارند دنبال نمایید.
يادداشتهای علی نعمتی شهاب دربارهي مديريت، آيتي و زندگي
نوشته های ایشون هم اطلاعات بسیار خوبی در زمینههای مدیریتی میدهد که به نظر من دانستن اونها برای همه علیالخصوص مهندسان بسیار مفید است. خوراک وبلاگ را از این آدرس مشترک شوید