هيچ انساني اجازه صدورحكم ستاندن جان انسان ديگر را ندارد
10 اكتبر روز مبارزه با اعدام است، به دعوت يوزپلنگ در اينباره مي نويسم.
انسان جان را به انسان ديگري هديه ندادهاست كه بتواند براحتي ان را بازستاند ، و نميدانم طبق چه حكمي و چه مجوزي و از سوي چه خدايي اين جواز را براي خود صادر كرده است. مجازات اعدام يكي از بدترين و بيهودهترين مجازات هاست ، نه تنها سودي ندارد بلكه تخم كينه و نفرت را هم در دل اطرافيان ميكارد و چه بسا باعث بوجود آمدن مشكلات بيشتري شود.
در اينجا هم كه ديگر از جرثقيل هاي بلند استفاد ميكنند و مانند يك نمايش عمومي تمام شهر را به ديدن آن دعوت . و در اين ميان پدر و مادران بيدرايت هم كودكان خود را به اين پيكنيك دلهره ميبرند و اهميتي نميدهند كه آينه روح فرزندشان براحتي خشدار شود….
راستش فكر كردن به اين موضوع اينقدر برايم اذيتكننده است كه حتي نميتوانم درباره آن زياد بنويسم. تنها فكر مي كنم حكم به گرفتن جان انسان مسئوليت بسيار بسيار بزرگي است. و راي دادن به چنين حكمي دانش و بينش بسياري را ميطلبد كه از عهده انسان خارج است.
راستش من نمی تونم نظری بدم… می دونی؟ وقتی مثلا یه نفر به خودش اجازه داده یه نفر دیگه رو بکشه، خب قاضی هم به خودش اجازه می ده به نحوی قصاص روی اون آدم پیاده کنه. اما باید در نظر داشت که قتل، در شرایط خاصی روی می گیره ولی یه قاضی، با شروع یه روز عادی و خوب میاد اون بالا می شینه و حکم به قصاص می ده. می شه گفت قاضی از قاتل جانی تره!
شاید همون حکم حبس ابد خیلی منطقی تر باشه. ایراد اینه که در حکم کشور ما یا قصاص هست یا آزادی.. خب خانواده ی مقتول خیلی سختشونه که اجازه بدن قاتل راست راست توی خیابون راه بره.. درسته که اشتباه کرده اما باید تاوان بده. درست می گم؟
خداوند همیشه جای بخشش گذاشته نه؟
نحوه اعدام را قبول دارم که مناسب نیست.
اما طبق همین استدلال که خودت نوشتی مجازات اعدام را تأیید میکنم : «انسان جان را به انسان ديگري هديه ندادهاست كه بتواند براحتي ان را بازستاند »
آیا کسانی که به راحتی جان انسانها را میگیرند یا به صورت قتل مستقیم یابه روشهای وحشیانه دیگر محقند که بمانند و به اعمال وحشیانه خود ادامه دهند؟
خدایی که در کتاب آسمانی خود نوشته است نفس در مقابل نفس آگاه است و عالم و حکیم.
به نظر من اعدام یک فرد مبارزه با مرگ بیگناهانیاست که مستحق زندگیند. شاید من و تو یکی از آنها باشیم که به دست این جنایتکاران از ادامه زندگی محروم خواهیم شد.
این دیدگاه من است فقط و به نظر شما احترام میگذارم.
دوست خوبم بابونه ، منهم در اینکه باید بهرحال این فرد تاوان پس بدهد مشکلی ندارم، البته باید توجه داشته باشیم که اعدام مجازات چندین جرم است و تنها برای قتل نفس صادر نمیشود . اما در آن صورت هم استفاده از مجازات های جایگزینی نظیر حبس ابد میتواند گزینه بهتری باشد. با اینکار هم زجر زنده بودن اما آزاد نبودن را به وی داده ایم، هم فرصت توبه را به وی عطا کرده ایم هم اگر درصدی در صدور حکم اشتباه کرده باشیم برای خود جای بازگشت و جبران اشتباه را قرار داده ایم
حکم اعدام برای کسی صادر میشه که به خودش اجازه میده برای مرگ یا زنده بودن فرد دیگری تصمیم بگیرد بجای خدا !
کمی منصف باشیم …فقط یه کم !
نها چند دلیلی که همیشه برای مخالفت با اعدام به نظرم می رسد را می گویم : یک قاتل دیوانه است اما ما دیوانه نیستیم و راه های بهتری برای تادیب او نظیر حبس ابد وجود دارد، شاید در طول سالها به کاری که کرده فکر کند و تادیب شود و پشیمانف خدای بزرگ همیشه راه توبه را باز گذاشته اما با صدور حکم اعدام ما این فرصت را از او می گیریم. دلیل دیگر ولو یک درصد در تشخیص مجرم اشتباه شده باشد، جای بازگشتی وجود ندارد. دوست من، لزوما چون عقایدمان باهم متفاوت است به معنای این نیست که انصاف ندارم، درد خانواده مقتول را هم میفهمم، ضمن اینکه اعدام تنها مجازات قتل نیست. و برای بسیار از جرمهای دیگر هم بکار می رود که شایسته نیست.
راستش منم با اعدام مخالفم. ولی یه وقتایی یه آدمایی هستن که آدم هر چی فکر می کنه نمی دونه چه جوری باید جنایتهاشون رو «جبران» کنه.
میدونم ، من هم خیلی مواقع شده که به این فکر کردم، اما بازهم اعدام راهش نیست.
اعدام یعنی قتل توسط عوامل قانون!
اعدام یعنی شکنجه! شکنجه در نحوه مرگ و شکنجه مداوم و مزمن ناشی از دانستن زمان مرگ، شکنجه شبی تا صبح در فکر مرگ بیدار بودن!
اعدام یعنی گرفتن حق تغییر و تحول افراد!
اعدام یعنی شستن خون با خون!
اعدام یعنی پرورش و حقوق دادن به جلادان برای اجرای احکام اعدام!
اعدام یعنی تفکر حذف و نه تفکر اصلاح!
اعدام یعنی انتقام گرفتن و نه بازداری از جنایت!
منم نمیتونم کنار بیام با همچین حکمی. فکر میکنم اگه قرار باشه کسی جونش رو از دست بده، بهتره به مرگ طبیعی بمیره. شاید برای همینه که کشورهایی هم حکم اعدام رو برداشتن، و به جاش حبس ابد رو جایگزین کردن.
با اعدام کسی، به جز نفرت و دشمنی و کینه، فکر نکنم حس دیگری بتونه بوجود بیاد. فته میشه: خانواده ی مقتول (در مجازات های دیه) با این کار (مقابل به مثل و اعدام) به آرامش میرسه. ولی با این حال، این حرف رو هم نمیتونم هضم کنم. این چه آرامشیه که با مرگ کس دیگه ای باید بهش رسید؟