بایگانی
معرفی کتاب : مریخی
کتاب مریخی داستانی علمی تخیلی نوشته اندی ویر نویسنده آمریکایی است.
«در جریان یک طوفان مریخی، مارک از سایر اعضای گروه جدا افتاده و آنها بعد از جستجو و با توجه به شواهد به این نتیجه میرسند که او مرده است و برای نجات جان خودشان چارهای ندارند که ماموریت را ناتمام گذاشته و به زمین برگردند.
مارک که هم گیاهشناس است و هم مهندس مکانیک تمام سعی خود را بکار میبندد که شرایط سختی را که دارد بنفع خود برگرداند و تا زمان اعزام سفینه بعدی به مریخ که چهار سال دیگر است خود را زنده نگه دارد. اما حوادث زیادی انتظار او را می کشد.»
این روزها کتابهای زیادی پیدا نمیکنم که براحتی همه صفحاتش قابل خواندن باشد، خیلی وقتها بیست سی صفحه را از قلم میاندازم و اتفاق خاصی هم رخ نمیدهد، اما این کتاب را دوست داشتم به روال معمول ادامه بدهم. ارزش خواندن داشت.
اندی ویر مهندس کامپیوتر نرمافزار بوده و فضا از موضوعات مورد علاقه همیشگی اش است، او همچنین علاقه بسیاری به موضوعاتی مثل نسبیت، مکانیک مداری و تاریخ مسافرتهای فضایی سرنشیندار دارد.
این اولین کتاب او بوده که بسیار هم خوب و موفق از آب درآمده است. شرکت فاکس قرن بیستم قرار است فیلمی از روی این کتاب تهیه کند و صحبتها برای حضور ریدلی اسکات بعنوان کارگردان و مت دیمون در نقش مارک واتنی درجریان است.
Sherlock
نوجوان که بودم سریال شرلوک هولمز با بازی جرمی برت از تلویزیون پخش میشد ، از همان موقع شرلوک هولمز برای من از باقی سریالهای پلیسی صدا و سیما که بیشترشان هم البته آلمانی بودند جدا شد. نمیدانم چرا اما خیلیها شرلوک هولمز را بنوعی هم تراز پوارو میدانستند و البته نقطه مقابلش، و من هرچقدر از شرلوک هولمز خوشم میآمد از پوارو نفرت داشتم ( هنوز هم دارم ).
وقتی از طریق بی بی سی فارسی خبردار شدم که نسخه جدیدی از شرلوک هولمز بنام شرلوک در راهه با خودم گفتم دوباره قراره یک سریال و خاطره خوب خراب بشه. اما وقتی سریال شروع شد و با بدبینی تمام شروع به تماشایش کردم، نظرم تغییر کرد. یک بازسازی عالی ، متنهای خوب، کارگردانی عالی و بازی عالی توسط بی بی سی در راه بود. در این اقتباس جدید که به صورت مینی سریال و در سه قسمت ارائه میشود (هر فصل) با یک شرلوک مدرن، جوان و بسیار متکبر روبرو هستیم که به صورتی چشمگیر توسط بندیکت کابرباچ به تصویر کشیده شده، از طرف دیگر دکتر واتسنی بازهم جوان داریم که شرلوک را دست میاندازه، حمایتش می کنه، گاهی به حد مرگ از دستش عصبانی میشه و صد البته بهترین دوستشه. نقش دکتر واتسن را هم مارتین فریمن بازی می کنه که هردوی آنها کاملا شخصیتهای جدید و مخصوص به خود را خلق کردهاند.
درهر فصل و با جلو رفتن قسمتها شاهد پختهتر شدن شخصیتها، شکل گرفتن رابطههای منحصر بفرد و ابتکارات جالبی در این مینی سریال هستیم. دکتر واتسنی که وبلاگ مینویسه ، شرلوک هولمزی که فیدبکهای آنلاین براش مهم میشه و مای کرافتی که باهوشه مثل برادر کوچکش.
حالا فصل سوم این سریال تازه شروع شده است و دوباره با دنیایی هرچند غیرواقعی اما بسیار جذاب روبرو هستیم. اگر کسی هست که فصلهای قبلی را ندیده باشد ، کار سختی در پیش ندارد. فقط دو فصل سه قسمتی از باقی دنیا عقبتر است . دیدن این سریال از خیلی کارهایی که هرروز به تعویق میاندازمشان آسانتر است ضمن اینکه زندگی را هم شیرین میکند.
نمایش تنتن و راز قصر مونداس
تنتن و قصر مونداس برای هر علاقهمند داستانهای تنتن و میلو اسم جذابی به نظر میرسه، بهمین خاطر از اواسط هفته به خودم این زحمت را دادم که بلیط این تئاتر نوستالژیک را بگیرم و همسر محترم را هم کشان کشان به جرم همسریت یکی از علاقهمندان وفادار با خودم بردم.
تئاتر تنتن در زمینه گریم بازیگران یکی از بهترین تئاترهای اخیر بود که دیده بودم بطوریکه واقعا با دیدن هرنفر یاد شخصیت اصلی داستان میافتادی و انتخاب بازیگران هم به نظر من خوب انجام شده بود بغیر از خود تن تن که هرچند در این تئاتر نقش چندانی نداشت اما بهرحال بعنوان نقش اصلی کل داستانهای اصلی برای مخاطب کمی توی ذوق می زد، بازیگر نقش تن تن آقای سعید چنگیزیان متاسفانه اصلا نتوانسته بود نقشی را که ایفا میکرد درک کند و تنها ادای چیزهایی که از تن تن شنیده بود را در میآورد، بهمین خاطر بازی بسیار مصنوعی شده بود ، برعکس میلو که خانم طناز طباطبایی بسیار عالی در آن درخشیده بود.
تنتن و قصر مونداس از صحنهپردازی جذابی هم برخوردار بود و فضاهایی که برای اجرای تئاتر تهیه شده بود کاملا با حس و حال داستان همخوانی داشتند. این تئاتر طولانی هرچند گاهی خسته کننده میشد اما بطور کلی و در بیشتر زمانهای نمایش جذاب بود و از اجرای خوبی برخوردار بود.