بایگانی
من هنوز آلیس هستم
یک سال آخر عمر پدر من در آلزایمر گذشت . حال و احوالات و بالا و پایینهای زیادی را تجربه کرد اما برای من بارزترین نشانه اش این بود که من را به اسم کوچکترین عمهام صدا میکرد و تقریبا اکثر اوقات یادش نمی آمد که دختری دارد.این قسمت از آلزایمر معمولا نصیب کوچکترین فرزند میشود و برادران من هردو در خاطر پدرم بخوبی مانده بودند. شده بود اوقاتی که پدرم من را در خانه میدید و مردد می ماند که من دزد هستم یا مهمان؟ اکثرا از ذات مهماننوازش من را مهمان فرض میکرد و میپرسید ذخترخانم، خانم من را ندیدی؟ یا پسرهای من کجا هستند ؟ و منهم ترجیح میدادم مثل یک مهمان مودب راهنماییش کنم ، مادرم را صدا کنم و آرامشش را بهم نزنم. الان که کتاب «من هنوز آلیس هستم» را می خوانم کمی شک کردم که آیا باید اصرار میکردم من دخترش هستم و سعی میکردم من را بشناسد یا کار درستی کردم و آرامشش را برایش حفظ کردم.
تا زمانی که این کتاب را نخوانده بودم کمتر به این فکر میکردم که آلزایمر می تواند خیلی خوردکنندهتر از چیزی باشد که ما تصور میکنیم بخصوص در مراحلی که هنوز فرد خودش را می شناسد اما دائم چیزهای زیادی را فراموش میکند.
این روزها دائم خاطرات عصبانیتها و سرگشتگیهای پدرم را یادم میآید و آرزو میکنم ای کاش آن زمان در مورد آلزایمر بیشتر میدانستم . روزهایی بود که بسادگی دنبال درهای مختلف خانه میگشت تا در موردنظرش را پیدا کند. من با آرامش راهنماییش می کردم اما درک نمی کردم چقدر این موضوع که نمیتواند یک در ساده را در خانه خودش پیدا کند برای پدر من که زمانی برای خودش کسی بوده و همیشه به قدرت فکرش افتخار می کرد ، اعصاب خورد کن بوده است.
کتاب :من هنوز آلیس هستم» را به نظرم باید خواند . نویسنده کتاب پرفسور نورولوژی است و بنابراین میشود تا حد زیادی به کتاب به چشم حقیقت نگاه کرد. باید خودمان مراقب خودمان باشیم و نشانه های آلزایمر را جدی بگیریم ، من حتی قبل از خواندن این کتاب نمی دانستم که گونهای از آلزایمر هست که از سنین خیلی پایینتر از شصت شروع میشود. باید این کتاب را بخوانیم و بدانیم که آدمهای اطرافمان اگر آلزایمر دارند، از این موضوع در رنج هستند.
من هنوز فیلمی که از روی این کتاب ساخته شده را ندیدهام. اما به نظرم هرچقدر هم خوب ساخته شده باشد بعیده بتواند همه جزئیاتی که در کتاب وجود دارد منتقل کند. هرچند شاید چون تصویری است تاثیر بیشتری داشته باشد.